نیاز مشترک به برجام
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۵۰۴۴۰
سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست هفتگی اخیر خود با خبرنگاران در باره آخرین تحولات مربوط به برجام و روابط ایران و غرب، تکملهای قابل تامل را ترجیع بند سخنانش کرد. «ناصر کنعانی مقدم» گفت: برجام نیاز جمهوری اسلامی نیست؛ نیاز اروپا و امریکا به برجام کمتر از نیاز ایران نیست.
سخنان بالا از دو منظر قابل تامل است؛ اینکه تهران یا همانگونه که «ابراهیم رئیسی» پیش از اینها چه در جریان تبلیغات انتخاباتی و چه پس از استقرار دولت سیزدهم، تصریح کرد که دولت برنامههای خود را به برجام گره نزده و فارغ از آن در پی اجرای اهداف خود است، باردیگر از سوی سخنگوی دستگاه دیپلماسی تکرارشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سخنان کنعانی مقدم اما بلافاصله یک جمله معترضه را نیز پیوست داشت؛ اینکه« نیاز اروپا و امریکا به برجام کمتر از نیاز ایران نیست». در این جمله که مفهومی متفاوت از جمله پیشین دارد؛ سخنگوی وزارت امور خارجه به امر « برجام» به عنوان «نیاز» مشترک و برابرمیان ایران، اروپا و امریکا تاکید میکند. به عبارت روشن، سخنگو به نیازی اشاره دارد که میان همه طرفها به یک اندازه دارای اهمیت است.
حال، پرسشها این است که اگر تهران میتواند بدون گره زدن اقتصاد و روابط خارجی خود به برجام، گلیمش را از آب بیرون کشد، چه نیازی به اینهمه کجدار و مریزها در رفتار عمومی با دولتها و نهادهای بینالمللی است؟ اگر تهران کانون تعاملات خارجی خود را بر گسترش و تعمیق روابط با شرق قرار داده، در این صورت چگونه است که همچنان پرونده برجام به عنوان یک مانع در این روابط ایفای نقش میکند؟ آیا جز این است که روابط با شرق نیز همچنان در گرو سرنوشت پرونده برجام و به تبع آن قبول تعهداتی است که FATF به عنوان یک الزام غیر قابل نادیده گرفته شدن در هر مرحله از روابط سیاسی – اقتصادی با شرق برجسته است؟ در این صورت، آیا همچنان میتوان مدعی بود که اقتصاد و روابط خارجی کشور با برجام گره نخورده است؟ مصداق پرسش اخیر، شروطی است که چینیها در قبول اجرای توافقنامهها و قرادادهای خود با ایران بر سر آنها تاکید میکنند. حتی پیوستن ایران به «شانگهای» نیز منوط به فرجام بخشی به برجام است. در این صورت است که عضویت ایران در این پیمان، شکل واقعی و کارآمد خود را خواهد یافت.
تردید نیست که اکنون اروپا و امریکا در موضعی اجماعی و با سرمایهگذاری در ناآرامیهای داخلی ایران، بنای خود را بر کسب حداکثری امتیازها از تهران قرار دادهاند. آنان رفته رفته بر حجم فشارهایشان میافزایند تا در این صورت نه یک بازی «برد – برد» بلکه قبول کمترین امتیاز را در یک توافق متفاوت از متن نخستین برجام به تهران تحمیل کنند. این وضع هرگز مطلوب هیچ ایرانی دلباخته به منافع و امنیت ملی کشور نیست. با اینحال دولت سیزدهم در برابر این پرسش همچنان قرار دارد که وضع جاری چگونه رقم خورد؟ و چرا همه چیز دست به دست هم داد تا شاهد اجماعی شویم که خواستهای یکسویهای را میخواهد بر کشور تحمیل کند؟ آیا زمان آن نیست که برای فعال شدن دوباره گسل در اجماع کنونی، چاره اندیشی کرد؟ برای این منظور لازم است جسارت کنار گذاشتن دیدگاههای جزمی و تنگنظرانه موثر در سیاستهای داخلی و خارجی را بروز داد. این کار بیش از آنکه به دادن امتیازهای بالا به مطالبهگران خارجی وابسته باشد، به تقویت همبستگی و مشروعیت در داخل نیازمند است. لازم است اوضاع بهگونهای اصلاح شود که تلاش و اقدامهای دولت به روشنی در چارچوب هویت و منافع ملی تعریف و باور عمومی پیدا کند. در اینحال میتوان به تدابیری پرداخت که نگرانیهای بیرونی از برنامههای هستهای را به گونهای راهگشا مدیریت کرد. مشکل اروپائیان با تهران بر سر پرونده هستهای در چارچوب مفاهیم پادمانی است. در نگاه آنان، ایران در نقطه گریز هستهای قرار دارد. به زعم اروپائیان حل اختلافات پادمانی با توافقهای سیاسی ممکن نیست. اعلام اطمینان آژانس بینالمللی انرژی هستهای در باره غنی سازی بیش از ۶۰ درصدی و سه مرکز مورد اختلاف در این باره شرط اصلی است. تهران در صورت نیاز به برجام، لازم است در این باره ابتکارهای راهگشا و فوری داشته باشد. در این صورت میتوان امید به ناکارآمد شدن در اجماعی را داشت که به اوضاع برزخی پایان دهد. همه ابتکارهای لازم در صورتی است که بخش دوم سخنان کنعانی مقدم را بر بخش نخست آن برجسته بدانیم؛ « نیاز اروپا و امریکا به برجام، کمتر از ایران نیست».
۶۵۶۵
کد خبر 1703927منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اروپا و امریکا هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۰۴۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم عربها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
فارن افرز در مطلبی به قلم دالیا داسا کایه و سنم وکیل نوشت: زمانی که ایران در روز ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد روانه اسرائیل کرد، اردن به دفع این حمله کمک نمود. گزارشهای رسانهای اولیه نشان داد که چند دولت دیگر عربی نیز در دفاع از آسمان اسرائیل مشارکت داشته اند؛ اما این اقدامات بعدا تکذیب شد. با این وجود، شماری از رهبران اسرائیلی و برخی ناظران در واشنگتن این اقدامات را به عنوان نشانهای از یک تغییر جهت مهم تعبیر کردند.
به گزارش انتخاب، استدلال آنها این بود که در صورت تداوم تشدید تنش با ایران این دولتها طرف اسرائیل را میگرفتند. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل اعلام کرده که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاریها در خاورمیانه ایجاد کرده است.» انستیتوی مطالعات امنیت ملی که اندیشکدهای اسرائیلی است هم اعلام کرده که «ائتلاف منطقهای و بین المللی که در دفع حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان داد.»
پس از آنکه اسرائیل به شکلی محدود به حمله ایران پاسخ داد، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست نوشت که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران عمل کرد.» وی در ادامه اظهار داشت، اسرائیل با واکنشی محدود «ظاهرا در حال بررسی منافع متحدان خود در این ائتلاف یعنی عربستان، امارات و اردن بوده است که همگی کمکهای بی سر و صدایی در جریان حمله هفته گذشته کرده بودند.» به نظر این تحلیلگر مسائل منطقه، این اقدام نشان از یک "تغییر پارادایم برای اسرائیل" دارد که "شکل جدیدی" به خاورمیانه خواهد بخشید.
اما این ارزیابیها ناشی از ذوق زدگی بیش از حد به نظر میرسد و نمیتواند پیچیدگی چالشهای منطقه را به تصویر بکشد. مطمئنا با توجه به ماهیت بی سابقه تبادل آتش صورت گرفته بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. اما واقعیتهای منطقه که مانع از همکاریها بین اعراب و اسرائیل میشود تغییر چندانی نکرده است. حتی قبل از حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن در غزه، دولتهای عربی که توافقات ابراهیم را امضا کرده و به عادی سازی روابط با اسرائیل تن داده بودند، از حمایتهای نتانیاهو از توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری و بی تفاوتی وی در قبال تلاشهای وزرای دست راستی اش برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ناامید شده بودند. مجموعه حملات شهرکت نشینان اسرائیل علیه فلسطینیان در شهرهای کرانه باختری در بهار ۲۰۲۳ این تنشهای منطقهای را بیش از پیش شعله ور ساخت. پس از آنکه ارتش اسرائیل در ماه اکتبر عملیات نظامی خود در غزه را آغاز کرد موجب به راه افتادن موجی از اعتراضات در خاورمیانه شد، رهبران عربی بیش از پیش علاقه خود به جانبداری علنی از اسرائیل را از دست دادند، زیرا مطلع بودند که این همکاری علیه میتواند به مشروعیت آنها در داخل لطمه بزند.
هیچ بخشی از پاسخ چند کشور عربی به این دور از منازعات بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر قابل توجهی را شاهد بوده است. آن گروه از دولتهایی که اسرائیل از آنها به عنوان "اتحاد سنی" یاد میکند، در واقع به دنبال برقراری توازن در روابطشان با ایران و اسرائیل، صیانت از اقتصاد و امنیت خود و بیش از همه جلوگیری از بروز یک جنگ منطقهای هستند. اولویت آنها احتمالا همچنان پایان دادن به جنگ ویرانبار غزه و نه تقابل با ایران خواهد بود. با این حال در حالی که تنشها بین ایران و اسرائیل رو به افزایش است، اشتیاق دولتهای عربی برای سرعت بخشیدن به یکپارچگی منطقهای با اسرائیل بیش از هر زمان دیگری بستگی به تمایل اسرائیل به پذیرش یک دولت فلسطینی دارد.
پیش از حمله ۱۳ آوریل اسرائیل، عربستان و امارات اطلاعاتی را در خصوص حملهای قریب الوقوع با ایالات متحده تبادل کردند. مرکز فرماندهی آمریکا سپس از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکایش استفاده کرد. اردن به هواپیماهای ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا وارد حریم هوایی این کشور شده و پهپادها و موشکهای ایرانی را دفع نمایند. گزارشهای رسانهای اولیه به ویژه در ایالات متحده و اسرائیل تاکید داشتند که یک تلاش گسترده منطقهای موجب خنثی شدن حمله ایران گشته است.
اما خیلی زود روشن شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان و هم امارات صراحتا هرگونه مشارکت نظامی مستقیم در دفاع از اسرائیل را رد کرده اند. مقامهای اردنی نیز اظهار داشته اند که این مشارکت برای حفاظت از منافعشان ضروری بوده است. ملک عبدالله دوم تاکید کرده که کشورش برای کمک به اسرائیل اقدام نکرده است.
تلاشهایی که دولتهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا مطمئنا ناشی از تمایل آنها برای حفظ روابطشان با ایالات متحده بوده نه نزدیکتر کردن خودشان به اسرائیل. از زمانی که اسرائیل حمله به غزه را آغاز کرده، رهبران عربی از اینکه جو بایدن توفیق چندانی در محدود کردن اقدامات اسرائیل نداشته غافلگیر شده اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاریهای خود با واشنگتن هستند. آنها منبع جایگزینی برای امنیتی که آمریکا برایشان فراهم میکند نمیبینند.
دولتهای عربی به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس از تلاشهای اسرائیل برای تضعیف توانمندیهای نیروهای نیابتی ایران استقبال میکنند. اما آنها به احتمال زیاد مخالف هرگونه حمله مستقیم به ایران خواهند بود که میتواند منطقه را که هم اکنون نیز چشم انداز اقتصادی شکنندهای دارد بی ثبات نماید و یا منجر به حمله متقابل ایران در منطقه شود. هرچند منقعت دولتهای عربی در حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن نهفته است، اما آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که به صراحت علیه ایران و حامیان جهانی اش نظیر روسیه کار میکند. آنها ترجیح میدهند موازنهای بین روابط مختلف منطقهای و جهانی خود برقرار نمایند، نه اینکه پلهای پشت سرشان را خراب کنند.
اما به رغم این محدودیت ها، دولتهای عربی میتوانند نقشی تعیین کننده در جلوگیری از افزایش بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور و برقراری تماسهایی برای مدیریت بحران حیاتیتر از گذشته است. کشورهای عربیای که با هر دو طرف رابطه دارند میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتن داری و کمک به ارسال پیامها بین طرفین استفاده کنند و برای جلوگیری از جنگ و یا کاهش آسیبها در صورت شروع منازعه تلاش نمایند. در بلندمدت برای برقراری ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید چهارچوب خودشان را برای گفتگوهای منظمی که مسیر را برای مشارکت هم طرف ایرانی و هم طرف اسرائیلی باز میکند ایجاد نمایند. رویارویی اخیر ایران و اسرائیل که دو طرف را به آستانه یک جنگ کامل رساند، نشان دهنده میزان فوریت و ضرورت برقراری چنین دیالوگهایی بود.
اما جهان باید انتظارات خود برای برقراری روابط نزدیکتر بین اعراب و اسرائیل را واقع بینانهتر کند. همکاریهای فنیای که دولتهای عربی و اسرائیل اخیرا در حوزههایی نظیر انرژی و تغییرات اقلیمی داشته اند احتمالا ادامه خواهد داشت. اما نشستهای مهم منطقهای که علنا تعاملات سیاسی دولتهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکند، تاثیر چندانی نخواهد داشت مگر آنکه اسرائیل به جنگ در غزه خاتمه دهد. تا آن زمان تلاشهای دولتهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی شان با اسرائیل نیز همچنان محدود باقی خواهد ماند. یک استراتژی کوتاه مدت واقع بینانهتر اولویت دهی به حمایت از تلاشها برای میانجیگری وجلوگیری از تنش بیشتر بین ایران و اسرائیل خواهد بود.